سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

مدح و مناجات با امام محمد باقر علیه السلام

شاعر : ناشناس
نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه
وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع
قالب شعر : ترکیب بند

هرجا که باشد منبری، پا منبری هست            همراه هر عرض ارادت، محضری هست

ما که به غیر از معجـزه از تو ندیـدیم            وقتی امامت می کنی پیغـمـبری هست


حیف از قدم های تو که بر خاک باشد            نا قابل است آقای من اینجا سری هست

بـاور کـن از سـائـل شدن آقـا شدم من            از بس که در دست تو ذره پروری هست

من تا گـرفـتـار تـوأم مـنـصور هـستـم            شکر خدا بر شانه ام بال و پری هست

باید که در قـلب کـریـمـان جا بگـیریم

پـیـش مـحـمـدهـا دم زهــرا بـگـیـریـم

ای پـنـجـمـین رهبر، نـماد چارده نور            هـفـتـم کـریـمی در بـلاد چـارده نــور

از هر طرف رفتم نژادت فاطمی بود            حـیـدر تـرین زهـرا نـژاد چارده نـور

در یک کم از لطف شما هم میتوان دید            تصویـری از لطف زیـاد چارده نـور

سجاده هم بر منـبـر تو فـخـر می کرد            ای زیـنـت زیـن الـعـبـاد چـارده نــور

وقتی شما هم دست تان محتاج زهراست            او می شـود بـاب الـمـراد چـارده نـور

نـام مـحـمـد نـام کـل اهـل بـیـت است            هـسـتـیـم بـا یـاد تـو یـاد چــارده نـور

مــدیــون قـال الــبــاقــریـم الـحــمـدلله

از مــادرت مــتـشـکــریـم الـحــمــدلله

تورات اگر تورات شد نام تو را داشت            از بس که باقر بودنت نور خدا داشت

هرکه به پابوس تو رفت علامه برگشت            نعلین تو زیر خودش عالم سرا داشت

خورشید هم هر روز هنگام طلـوعش            به وقت مسجد رفتن از تو اقتدا داشت

اولادهـــا آیـــیـــنــه دار مـــادرانــنــد            این شهر با تو حضرت خیرالنسا داشت

در چار گوشش آنقدر توحید میریخت            می شد اگر که خانۀ تو قـبله؛ جا داشت

دست تو از اول به ما خیـرش رسیـده            دست تو از اول گـدا پشت گـدا داشت

در نـا امـیـدی هـا بـه تـو امـیـدواریـم

مـا تـا قـیـامـت هم گـرفـتـار نـگـاریـم

الله اکــبــر از کــرامــاتــی کــه داری            از سجـده و سـوز منـاجـاتی که داری

هر شیعه تا محـشر بـدهـکـار شما شد            آقـای مـن بـا ایـن روایــاتـی که داری

کیسه به دوش نیـمـه شب های مـدیـنـه            دارد هـوای کوفه سـوغـاتی که داری

لطف تو بر هر سائلی عشق علی بود            شهره است بین شهر خیراتی که داری

از جای مُهرت می شود فهـمید راحت            شب تا سحر طور عـبـاداتی که داری

خـاک بـقـیـع تو برای ما بهـشت است            بی صحن و بی گنبد؛ چه جنّاتی که داری

بـغـض گـلـویت هر نفس یا لیـتـنـا بود

جـنـس غـم تو مـثـل داغ کـربــلا بـود

ای کربلا رفته بگو با سر چه کردند؟            با یک تن صد پاره این لشگر چه کردند

وقتی که تا گودال رفت انگشترش بود            این قوم با انگشت و انگشتر چه کردند

سهم تـن یـوسف هـجـوم گـرگ ها بود            سر نیـزه های کُـند با پیکـر چه کردند

یک آستین را روی صورت میگرفتند            رو بنده وقتی رفت در معبر چه کردند

پـیــراهـن جـدّ تـو را که پـس نــدانــد            در شـام با گهـوارۀ اصغـر چـه کردند

یک عمر داغ کربلا خون در دلت کرد

داغ رقــیـه آتــشـی بـر پـیـکــرت زد

نقد و بررسی

با توجه به اینکه در تمام سایت ها بند آخر این شعر بدون بیت برگردان درج شده است، بیت زیر به منظور رفع نقص اضافه شد.



یک عمر داغ کربلا خون در دلت کرد           داغ رقــیـه آتــشـی بـر پـیـکــرت زد